خب، رسیدیم به فیلم "Weeding Night"... نه صبر کن، اسمش درسته "The Wedding Night" یعنی "شب عروسی"! آره، درسته، "شب عروسی". چه اسمی شاعرانه و در عین حال یکم مرموز!
خب، این فیلم مال سال 1935 هست، یعنی خیلی قدیمیه، سیاه و سفید. کارگردانش هم یه آقایی بوده به اسم "کینگ ویدور". اسمش یکم باکلاسه، نه؟ بازیگرای اصلیش هم "گری کوپر" و "آنا استن" هستن. گری کوپر که خب همه میشناسن، از اون ستارههای هالیوود طلایی. آنا استن رو راستش من زیاد نمیشناختم، ولی انگار اون موقعها دنبال یه رقیب برای "گرتا گاربو" میگشتن و این خانم رو آوردن که ستارهش کنن.
داستان فیلم از این قراره که یه نویسنده به اسم "تونی بارت" که با زنش "دورا" تو شهر زندگی لاکچری داشتن و بدهی بالا آوردن، مجبور میشن برگردن به مزرعهی قدیمیِ تونی تو دهاتهای کانتیکت. یعنی از شهر شلوغ و پول خرج کردن، یهو میرن وسطِ گِل و شُل و زندگی روستایی. اونجا همسایهشون یه کشاورز لهستانیه به اسم "یان نواک" با دختر خوشگلش "مانیا". خب دیگه، حدس بزن چی میشه؟ آفرین! نویسندهمون دل میبازه به این دختر دهاتی زیبا!
حالا این وسط، پدرِ مانیا هم یه زمینی از تونی میخره که پولِ تونی اینا یه کم جون بگیره. زن تونی هم که انگار خیلی اهلِ دهات نیست، برمیگرده شهر، تونی میمونه با مانیا و الهامات نویسندگیش. کمکم رابطهی تونی و مانیا صمیمیتر میشه و از اون دوستیهای معمولی درمیآد. نامزدِ مانیا هم یه جوونِ دیگه است به اسم "فردریک" که بابای مانیا انتخاب کرده. یه مثلث عشقیِ کلاسیک!
بعدش دیگه داستان بالا میگیره، عشق ممنوعه، حرف و حدیث مردم دهات، پدرِ غیرتی، نامزدِ حسود... همه چی قاطی میشه. یه شب برف میاد و مانیا نمیتونه برگرده خونه و شب رو خونهی تونی میمونه. باباشون صبح میرسه در خونهی تونی، داد و بیداد... خلاصه که خیلی دراماتیک میشه.
زنه تونی هم دوباره برمیگرده دهات، انگار دلش تنگ شده بوده. ولی خب، حس میکنه یه خبراییه بین شوهرش و مانیا. وقتی هم دستنوشتهی جدیدِ شوهرش رو میخونه، میفهمه که داستانِ کتابش دقیقاً داره عشقِ خودِ تونی و مانیا رو تعریف میکنه! چه پیچیده!
شب قبل از عروسیِ مانیا با فردریک، مانیا میره پیش تونی، ولی زنش رو میبینه. با زنِ تونی حرف میزنن در مورد کتابِ تونی و اینکه آخرش چی میشه. ولی خب، همهش کنایه به زندگی خودشونه. زنِ تونی به مانیا میگه که مطمئنه زنِ داستان شوهرش رو ول نمیکنه، ولی برای "سونیا" (شخصیتِ دخترِ توی کتاب) خیلی متاسفه. مانیا هم میگه عروسیش نزدیکه و میره.
تونی برمیگرده خونه و به زنش میگه میخواد طلاق بگیره! زنش هم میگه نه، کتابت باید یه جور دیگه تموم شه، "سونیا" باید با همون نامزدِ لهستانیش ازدواج کنه! چه لجباز!
روز بعد، عروسیِ مانیا و فردریک برگزار میشه. تونی میره عروسی و با مانیا میرقصه. شب عروسی، فردریکِ مست، از اینکه مانیا بهش بیتوجهست و شور و شوق نداره، قاطی میکنه و میره خونهی تونی که دعوا راه بندازه. مانیا هم دنبالش میره که جلوی دعوا رو بگیره، ولی تو درگیری، از پلهها میافته پایین و حسابی آسیب میبینه. تونی بغلش میکنه و بهش میگه دوستش داره، ولی خب، مانیا تو بغلش میمیره. چه پایان غمانگیزی!
بعدش، زنه تونی بهش میگه که حالا دیگه میتونه با مانیا خلوت کنه! تونی هم به بیرون نگاه میکنه و انگار مانیا رو میبینه که داره براش دست تکون میده. چه تصویر شاعرانهای، ولی خیلی تلخ!
در مورد بازیگرا، خب گری کوپر که عالی بوده طبق معمول. آنا استن هم انگار خیلی تلاش کرده، ولی بعضی منتقدها میگن تو سکانسهای صامت بهتر بوده، یعنی جاهایی که دیالوگ نداشته و با احساسات صورتش بازی میکرده. "هلن وینسون" هم که نقش زنِ تونی رو بازی میکنه، خیلی خوب از آب دراومده، خیلیها تعریف کردن از بازی هوشمندانهش.
فیلم تو زمان خودش نقدهای مثبتی گرفته، "نیویورک تایمز" گفته بود هم از نظر تصویر و هم از نظر درام خیلی تاثیرگذاره. ولی با این همه تعریف و تمجید، تو گیشه خیلی موفق نبوده و فقط 174 هزار دلار فروش داشته. انگار مردم اون موقعها زیاد با اینجور فیلمهای غمانگیز حال نمیکردن، مخصوصاً تو دورهی رکود اقتصادی. ولی کارگردانش، کینگ ویدور، جایزهی بهترین کارگردانی رو از جشنوارهی فیلم ونیز برده، که نشون میده فیلم از نظر هنری ارزش داشته.
یه نکتهی جالب هم اینکه این فیلم رو اول میخواستن اسمشو بذارن "خاک شکسته" (Broken Soil)، ولی بعد کردنش "شب عروسی". به نظر من "شب عروسی" خیلی قشنگتره، مرموزتره.
در کل، "The Wedding Night" یه فیلم قدیمیِ سیاه و سفیدِ درام و عاشقانهست با یه داستان مثلث عشقیِ غمانگیز و پایان تلخ. اگه اهل فیلمهای کلاسیک هستی و از داستانهای پر از احساسات و درام خوشت میاد، شاید بد نباشه یه نگاهی بهش بندازی. فقط انتظار یه فیلم شاد و پرانرژی رو نداشته باش، چون آخرش دلت یه کم میگیره! ولی خب، بعضی وقتا دیدن اینجور فیلمها هم خالی از لطف نیست، آدم رو به فکر فرو میبره.